توضیحات
سیاوش : دو روز دیگه هم به بهونه ی رسیدگی به مجروح ها اونجا موندم. بهونه ای که به زور به خودم قبولوندمش.
میدونی اونجا انقدر دود و صدای گلوله سرت فریاد می زنه که هم صحبتی یه همدل ترکش از ترک سیگار سخت تره. دو روز، تا خوب شدن دخترک کش اومد. یعنی یه ماه. دلتنگی تموم شده بود. دلسپردگی شروع شده بود. (مکث) بدم نمی آد یه چایی دیگه بخورم. گلوم خشک شده.
دکتر : (درحالی که برای خودش چای می ریزد.) بذار حدس بزنم. وقتی برگشتی اونجا نبود؟
سیاوش : غلطه.
دکتر : با کس دیگه ای ازدواج کرده بود؟
سیاوش : غلطه. توی جیب جا می گیره.
دکتر : خب، پس یه نامه برات گذاشته بود که نمی خواد ببینتت. ها؟
سیاوش : فیلم هندی زیاد نگاه می کنی دکتر؟
دکتر : آدمو لطیف می کنه
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.