توضیحات
اردیبهشت بود. واپسین اردیبهشت قرنی بس شگفت و شتابان. ما از مواهب بهار بی نصیب بودیم. ما بهار را و آفتاب را و همه ی شکفتن ها را پشت درهایی گذاشته بودیم که باید ما را از مرگ دور می داشتند.
ما می ترسیدیم. ما حتی از نفس کشیدن می ترسیدیم.
مـا قلـم داشـتیم. مـا حـرف داشـتیم. مـا قصه داشـتیم ولـی، ولـی برای نوشـتن، بـرای داسـتان نویس بودن چیز مهمی کم داشـتیم. چیزی شـبیه تولد. چیـزی بسـا ِنبـودن. چیـزیشـبیه نفس کشـیدن درهوای آبـی کلمات.
و شـما آمدیـد. و شـما مـا را در آن هـوای آبـی متولد کردیـد. و همه ی جمعه هـای ما اردیبهشـتی شـد.
مـا بهـار را نوشـتیم. مـا آفتـاب را نوشـتیم. مـا همـه ی شـکفتنها را در باغچـه ی سـخاوتمند آمـوزگاری شـما زندگـی کردیم.
معلـم عزیـز ما، بانـوی همـه ی روزهای بهـار، اسـتاد فرشـچی مهربان، بـرای ما دعـا کنید.
بـرای شـاگردانی که شـنیدن صدایتان دلگرمشـان می کرد. برای کسـانی که نخسـتین گام های سسـت و مرددشـان را مادرانه سـتودید. برای کسانی که در اوج قرنطینـه و بلنـدای تـرس بـه آنها پروازکـردن را آموختید دعا کنید.
دوستتان داریم. شکرگزار وجود نازنینتان هستیم. جهانتان بهار…
مقدمه هنرجویان اولین کارگاه فیلمنامه نویسی طرح زکات علم
موسسه فرهنگی هنری موج نو سیراف
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.